این کتاب از کتابای موردعلاقه دوران نوجوانیم بود...آخرش نیکا وکیانوش به هم نمیرسن...چون اگر دقت کرده باشین گفت نیکا برای آخرین بار نگاهی به خانه کیانوش انداخت...
یک از اطرافیان با خانم خسرونجدی تماس گرفت ودر موردپایان داستان پرسید ایشون هم جواب دادن عزیزم با تخیل خودت کاملش کن;-)
داستان اینطور تلخ تموم شد چون کیانوش هنوز نیلوفر دوست داشت...وگرنه کنارخودش ازش مراقبت نمی کرد...
من که نفهمیدم آخرش چی شد انصافا یکم شادتر بنویسید چی میشه دنیای واقعی به حد کافی سیاهه میایم تو کتاب که دردامون یادمون بره ولی اینجام اول برامون یه الهه ی خوبی و مهربونی میسازن بعد آتیشش میزنن انصافا آخر داستان حالمو اساسی گرفت اساسییییییبی(?):((
ببخشید بچه ها بلاخره نیکا با کیانوش ازدواج میکنه یا نه :stupid:
یا اینکه بدو رفته به مامانش اینا خبر بده بازم باید طلاق بگیره :stupid:
یا اینکه رفته فکر کنه برگرده :stupid:
یا اینکه نه خواسته کیانوش رو توی اون وضعیت تنها بزاره تا کیانوش راحت تر با عشقش وداع کنه :stupid:
یا اینکه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو رو خدا یکی آخر داستان رو بسازه ما رو از این عذاب روحی نجات بده :(( :(( :((
کاملا با نظر خانم یا اقای عاشقانه موافقم
تنها شخصیت کتابی که تونست اینقدر منو تحت تاثیر قرار بده شخصیت کیانوش حریم عشق بوده و هست
به طور عجیبی این شخصیتو دوست دارم:x:x:x
کیانوش واقعا عاشق بود:x:-*
یه سوال؟
چرا داستان به این زیبایی باید به این تلخی تموم بشه.آیا کیانوش مستحق کشیدن این همه رنجه؟
چرا تو حساسترین لحظات که نیکا و کیانوش احساس خوشبختی می کنند باید سروکله نیلوفر پیدا بشه؟ گاهی وقتها نویسنده ها اصلا به شخصیت های داستانشون رحم نمی کنند.آیا آخر داستان نوبت آرامش و خوشبختی هردوشون نبود؟
شاید تلخ تموم کردن داستانها که زیاد در رمانهادیده میشه(مخصوصا مودب پور که اصلا با خوشبختی انگار قهره)روشی است تا نویسنده ها نشون بدن، که بله ما داستانمون مثل بقیه تموم نشد. شاید میخوان متفاوت بودند رمانشون رو به رخ بکشن.به هرحال اثر زیبا و به یاد ماندنی ای بود از لحظه های عاشقانه نیکا و کیانوش آدم احساس آرامش میکنه.
دست به قلم خانم خسرونجدی خیلی خوبه اگه انتهای داستان خواننده رو در ابهام باقی نگذاره پیشنهاد میکنم خانم خسرونجدی جلد دوم کتاب رو هم بنویسن تا مارو هم از سرگردونی دربیارن:x
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حریم عشق
یک از اطرافیان با خانم خسرونجدی تماس گرفت ودر موردپایان داستان پرسید ایشون هم جواب دادن عزیزم با تخیل خودت کاملش کن;-)
داستان اینطور تلخ تموم شد چون کیانوش هنوز نیلوفر دوست داشت...وگرنه کنارخودش ازش مراقبت نمی کرد...
چرا نمیشه دریافت کرد اه اه اه اه اه ه ه ه ه ه ه ه(?)(?):((
یا اینکه بدو رفته به مامانش اینا خبر بده بازم باید طلاق بگیره :stupid:
یا اینکه رفته فکر کنه برگرده :stupid:
یا اینکه نه خواسته کیانوش رو توی اون وضعیت تنها بزاره تا کیانوش راحت تر با عشقش وداع کنه :stupid:
یا اینکه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو رو خدا یکی آخر داستان رو بسازه ما رو از این عذاب روحی نجات بده :(( :(( :((
تنها شخصیت کتابی که تونست اینقدر منو تحت تاثیر قرار بده شخصیت کیانوش حریم عشق بوده و هست
به طور عجیبی این شخصیتو دوست دارم:x:x:x
کیانوش واقعا عاشق بود:x:-*
چرا داستان به این زیبایی باید به این تلخی تموم بشه.آیا کیانوش مستحق کشیدن این همه رنجه؟
چرا تو حساسترین لحظات که نیکا و کیانوش احساس خوشبختی می کنند باید سروکله نیلوفر پیدا بشه؟
گاهی وقتها نویسنده ها اصلا به شخصیت های داستانشون رحم نمی کنند.آیا آخر داستان نوبت آرامش و خوشبختی هردوشون نبود؟
شاید تلخ تموم کردن داستانها که زیاد در رمانهادیده میشه(مخصوصا مودب پور که اصلا با خوشبختی انگار قهره)روشی است تا نویسنده ها نشون بدن، که بله ما داستانمون مثل بقیه تموم نشد. شاید میخوان متفاوت بودند رمانشون رو به رخ بکشن.به هرحال اثر زیبا و به یاد ماندنی ای بود از لحظه های عاشقانه نیکا و کیانوش آدم احساس آرامش میکنه.
دست به قلم خانم خسرونجدی خیلی خوبه اگه انتهای داستان خواننده رو در ابهام باقی نگذاره
پیشنهاد میکنم خانم خسرونجدی جلد دوم کتاب رو هم بنویسن تا مارو هم از سرگردونی دربیارن:x